کوکوچکا و هیمالیا

دارم کتاب دنیای عمودی من از کوکوچکا کوهنورد لهستانی مشهور رو می خونم به ترجمه رامین شجاعی ، کوکوچکا دومین نفریه که چهارده قله بالای هشت هزار متر رو فتح کرده و برای من بزرگترین کوهنوردیه که میشناسم . با اینکه کتاب صد صفحه بیشتر نیست جذابیت زیادی داره و من مدتی بود که میخواستم بخونمش و فرصت نمیشد.
مهمتر از همه این ها اینکه با خوندن این کتاب میشه به آینده امیدوار بود و هدفمند تر تمرین کرد. اینکه کوکوچکا هم تو ارتفاع ۵۰۰۰ متری از ارتفاع زدگی زمین گیر شده و همه معتقد بودند که نمیتونه تو ارتفاع موفق باشه ، و اینکه اولین صعودش رو بعد ار تموم شدن اکسیژن اش ادامه میده و بدون اکسیژن صعود میکنه ، اینکه کل بودجه تیم برای ماکالو تنها ۲۲۰۰ دلار بوده و این پول از رنگ زدن دودکش ها بدست اومده بوده و البته کلی مشکل اداری دیگه همه نشون میدن که باز امیدی برای تلاش کردن هست.
هرچند این کوهنورد بزرگ در عین ناباوری به دلیل کهنه و دست دوم بودن طناب اش پاره میشه و کشته میشه.
پ.ن. کتاب نسخه پی دی اف اش رو اینترنت موجوده و برای ارتباط با مترجم میتونید وبلاگ داستان کوه رو پیدا کنید.

سرود کوه

بسوی کوه
بسوی قله های باشکوه
بسوی آبی سپهر
به راه زر نشان مهر
چو آرزوی ما
هوا
خوش است و پاک
به روی قله ها
تن از غبار
تیرگی رها
برآ چو جان تازه بر بلند خاک
همیشه بر فراز
همیشه سرافراز
فریدون مشیری

من عاشق طبیعت کوهنوردی و هیجان

بعد چند سال کوهنوردی و اینور اونور رفتن ، برگشتیم سر اول خط ، آموزش !! اون هم آموزش پایه ، واقعا این که میگن هیچ وقت برای یاد گرفتن دیر نیست صحبت به حقیه ، اینکه با سعی و خطا و هزار جور خطر کردن چیزی رو یاد بگیری کجا و داشتن استاد کجا.
اینجوری افق دید آدم هم باز تر میشه ، اینکه میبینی محیط جدیدی برای پیشرفت هست. اینکه خیلی آکادمیک به قضیه نگاه می کنی و بعد این تو تبدیل میشی به کسی که خبره این کاره ، علاقه به کار و سرگرمیش داشته ، آموزش اش رو دیده ، تجهیزات اش رو داره ، و انجام اش میده. سابقا همه ما تنها کسایی بودیم که این کارو انجام می دادیم.
میدونید من اول از همه عاشق سادگی و ارزون بودن این ورزش شدم . وارد دانشگاه که شدیم کیسه خواب که داشتیم یه کوله زیر صفر ام داشتیم ، و به لطف زندگی تو یه شهر کوهستانی که مردمش عاشق کوه ان ، بلافاصله رفتیم گروه کوهنوردی دانشگاه اسم نوشتیم . برنامه اول سهند بود ، و برنامه دوم به فاصله یک ماه بعدش سبلان ، به ارتفاع چهار هزار و هشتصد متر ، سومین قله بلند ایران ، دیگه به فاصله یک ماه ما رسیده بودیم به اوج کوهنوردی ، دیگه بقیه رو نمیپسندیدیم ، اونایی که عینالی میرفتن خیلی کوچیک بودن برامون ، و سبلان در دو سال بعد اش هم تکرار شد ، دیگه ورد زبون ماشده بود ، سالی یه بار میریم ساوالان ( تلفظ محلی و صحیح سبلان ). اما خودمونیم مهم نیست از کوهنوردی چی میدونیم ؟ هر چند قبلا هم من دنبال اطلاعات کوهنوردی بودم ولی وقتی کلاس میگذرونی و مدرک می گیری ، یعنی اینکه مطمئنا اون کار و بلدی و میتونی انجام بدی ، مثل مهندسی که پروانه میگیره از نظام مهندسی. و البته تجهیزات اش هم مثل اطلاعات اش چک میشه هر چند قله های بزرگ و بلند رفته باشه.
و البته مجبور شدم برم طناب انفرادی بگیرم که ۶ مترش اش شد ۴۵ هزار تومن و یک عدد کارابین به قیمت ۴۵ هزار تومن و سر جمع ۹۰ هزار تومن تجهیزات . که برای منه دانشجو خیلی ه. و ۶۵ هزار تومن پول کلاس ، برای سه جلسه ، ولی لاقل الان این اعتماد به نفس رو دارم که هر گروهی که میخوام برم و سینه سپر کنم بگم من این دوره رو گذروندم ، وسایل این کارو دارم پس این کاره ام ، و البته این هم صعود های شاخص ام.
چند وقتی بود که میخواستم سنگ نوردی کار کنم ، حالا خوشحال ام که لاقل یه کارابین و یه طناب انفرادی دارم ، حداقل میتونم شروع کنم ، هر چند پول بقیه تجهیزات رو نداشته باشم.